جدایی

این هم از یک عمر مستی کردنم

سالها شبنم پرستی کردنم

ای دلم زهر جدایی را بخور

چوب عمری باوفایی را بخور

ای دلم دیدی که ماتت کرد و رفت

خنده ای بر خاطراتت کرد و رفت

من که گفتم این بهار افسردنیست

من که گفتم این پرستو رفتنی ست

آه عجب کاری به دستم داد دل

هم شکستو هم شکستم داد دل

جدایی و وداع - picture 27

 میرسد روزی که که فریاد وفا را سرکنی

         میرسد روزی که احساس مرا باور کنی

میرسد روزی که نادم باشی از رفتار خود

          خاطرات رفته ام را مو به مو از بر کنی

میرسد روزی که در صحرای خشک بی کسی

           بوته های وحشی گل را ز غم پرپر کنی

میرسد روزی که صبرت سرشود دریای من

           آن زمان احساس امروز مرا باور کنی

ای خدا...

کاش می توانستند صدایت را بشنوند

آن وقت چه کسی می توانست با من هم صدا نشود؟

اگر در کنارم بودی

چه کسی می توانست مرا متهم به عشق بی معشوق کند؟

اگر بودی و تو را می دیدند

چگونه ممکن بود جایم کنج تاریک اتاق باشد؟

کاش وجودت برای همه قابل لمس بود 

تا چشم ها جور دیگری به من می نگریستند!!

ای خدااااااا

 

سفر ایستگاه

قطار می رود

تو می روی

تمام ایستگاه می رود

   و من چقدر ساده ام

      که سال های سال در انتظار تو

کنار این قطار رفته ایستاده ام

   و همچنان به نرده های ایستگاه رفته

                   تکیه داده ام!!!

تولدم مبااااااارررررك!!!!!!!!!!!!!


به نام خدایی که افرینده ی همه انسان هاست

انسان هایی که عاشقند و همه ی وجودشان پر از عشق است

دانی ز چه لبهایم شیرین سخن است امروز؟

                                                        ای دوست بدین علت میلاد من است امروز

سلام به دوستای خوبه خودم چه طورین؟

امیدوارم که حالتون خوب خوب باشه


خلاصه دوستای گلم امروز تولده منه پس تولدم مبارک

 

غروب بود

آفتابگردان به دنبال خورشید می گشت

ناگهان ستاره ای چشمک زذ

آفتابگردان سرش را با اخم به زیر انداخت

گل ها هرگز خیانت نمی کنند

                                 

                                 

ماه بهم گفت :

اگه عشقت نمی خوادت چرا ترکش نمی کنی؟؟

به ماه نگاه کردم و گفتم :

آیا آسمون تورو ترک می کنه وقتی نمی درخشی؟؟

 

               

 

یک ساعت که آفتاب بتابد خاطره ی آن همه شب های

بارانی از یاد میرود.

این است حکایت آدم ها...فراموشی...