چرا رفتی...؟
روحم را به سادگی نگاهت پیوند زد.
کاش می دانستم چرا رفتی...؟
آیا دلتنگی هایم را در گلایه های هرروزه ام نمی شنیدی یا طنین
صدایم چون همیشه برایت زیبا نبود...؟
آیا دیگر ستاره طلایی شب هایت نبوذم یا بهانه ای روشن برای
سرودن شعرهای سبزت...؟
آبا زانو زدن غرورم را در چشمان خیسم نمی دیدی...؟و آیا...؟
هنوز هم صدای بغض خسته ات در گوشم پیچید میدانستم که به
خواست خود نرفتی پس تا بازگشت دزباره ی تو در هر کنج آبی
معبدی از انتظار بنا خواهم کرد.
/30rp5qo%5B1%5D.jpg)
