در سراشیبی که نامش زندگیست با همه دلواپسی ها میروم شاید که در دشتی بزرگ بازیابم آنچه را گم کرده ام ...
در سراشیبی که نامش زندگیست با همه دلواپسی ها میروم شاید که در دشتی بزرگ بازیابم آنچه را گم کرده ام ...

دستمال كاغذی به اشك گفت:
قطره قطرهات طلاست
یك كم از طلای خود حراج میكنی؟
عاشقم
با من ازدواج میكنی؟
اشك گفت:
ازدواج اشك و دستمالِ كاغذی!
تو چقدر ساده ای
خوش خیال كاغذی!
توی ازدواج ما
تو مچاله میشوی
چرك میشوی و تكه ای زباله میشوی
پس برو و بیخیال باش
عاشقی كجاست!
تو فقط
دستمال باش!
دستمال كاغذی، دلش شكست
گوشه ای كنار جعبه اش نشست
گریه كرد و گریه كرد و گریه كرد
در تن سفید و نازكش دوید
خونِ درد
آخرش، دستمال كاغذی مچاله شد
مثل تكهای زباله شد
او ولی شبیه دیگران نشد
چرك و زشت مثل این و آن نشد
رفت اگرچه توی سطل آشغال
پاك بود و عاشق و زلال
او
با تمام دستمالهای كاغذی
فرق داشت
چون كه در میان قلب خود
دانه های اشك كاشت
خداوندا ، خداوندا تو هم یکبار عاشق شو
و بر گیر از لب میگون یاری بوس اشک آلود
تو هم در انتظار دلبری با ترس و لرز و بیم
سر آن کوچه یک ساعت بمان غمناک و اشک آلود
که از درد من و راز درون من خبر گردی
تو هم چون من به رسوایی میان ده سمر گردی
وفا داری کن و جور و جفایش را تحمل کن
چنان خو کن به او تا هستی تو جمله او گردد
و بعداز آن در آغوش رقیبی مست و بی پروا
تماشا کن که تا بهتر بدانی حالت مارا
خداوندا تو هرگز نامه معشوقه ای خواندی
که بنویسد تویی دینم تویی جسمم تویی جانم
ولی فردا همان فردا که آغاز جدایی هاست
بگوید کن فراموشم نمیخواهم پشیمانم
و تو مانند مرغ نیم بسمل پر زنی بر خاک
و شعرت نامه ات ، آتش زند بر پیکر افلاک
خداوندا ، تو یک شب تیشه مردانگی بردار
و از ریشه بر افکن این درخت عشق و مستی را
و خواهی دید با محو کلام دوستت دارم
تو خواهی داد بر باد فنا بنیاد هستی را
وز آن پس هر دلی را کردی از عشق بتی دلشاد
به او درس وفا هم در کنار عشق خواهی داد
پرسيد چقدر مرا دوست داري ؟
سکوتي کردم . چند لحظه به چشم هايش خيره شدم ...
گفتم : دوستت دارم به آن اندازه اي که عاشقتم . عاشق يک عشق واقعي . عاشق تو ...
عاشقي که براي رسيدن به تو لحظه شماري مي کند .
به عشق اين لحظه هاي انتظار * دوستت دارم * .
به اندازه ي تمام لحظات زندگيم تا آخر عمر عاشقتم ...
به عشق اينکه تو را تا آخرين نفس دارم * دوستت دارم * .
به عشق اينکه گاهي با تو و گهگاهي به ياد تو . در زير باران قدم ميزنم . عاشق بارانم . . .
به عشق آمدن باران و به اندازه ي تمام قطره هاي باران * دوستت دارم * .
به عشق تو به آسمان پر ستاره خيره مي شوم .
به اندازه ي تمام ستاره هاي آسمان * دوستت دارم * .
به عشق ديدنت بي قرارم . حالا که تو را دارم هيچ غمي جز غم دلتنگي ات در دل ندارم .
به اندازه ي تمام لحظات بي قراري و دلتنگي * دوستت دارم * . . .
من که عاشق چشم هايت هستم . عاشق گرفتن دست هاي مهربانت هستم
به عشق آن چشم هاي زيبايت * دوستت دارم * .
لحظه هاي عاشقي با تو چقدر شيرين است .
آن گاه که با تو هستم يک لحظه تنها ماندن نفس گير است ...
به شيريني لحظه هاي عاشقي * دوستت دارم * .
من که تنها تو را دارم . از تمام دار دنيا فقط تو را مي خواهم . تو تنها آرزويم هستي ...
به اندازه ي تمام آرزو هايم که تنها تويي .
به اندازه ي دنيا که مي خواهم دنيا نباشد و تنها تو براي من باشي
به اندازه ي همان تنهايي که يا تنها با تو هستم و يا تنها به ياد تو هستم . اي عشق من ...
اي بهترينم ... به عشق تمام اين عشق ها * دوستت دارم * .
پرسيدم : به جواب اين سوال رسيدي ؟
اين بار او سکوت کرد .
و اين بار او با چشم هاي خيسش به چشم هايم خيره شد ...
اشک هايش را پاک کردم و اين سکوت عاشقانه هم چنان ادامه داشت ...
و من باز هم گفتم : به اندازه ي وسعت اين سکوت عاشقانه که بين ما برپاست
...منو خوابم مي كنه...
...ذره ذره اون نگات...
...داره ابم مي كنه...
...داره مي ميره دلم...
...واسه مخمل نگات...
...همه رنگي رو شناختم...
...من با اون رنگ چشات...
...مثل يك روياي خوش...
...پا گرفتي تو شبام...
...از يه دنياي ديگه...
...قصه ها گفتي برام...
...هنوز از هرم تنت...
...داره ميسوزه تنم...
...از تو سبزه زار شده...
...خاك خشك بدنم...
...دستاي عاشق تو...
...منو از نو تازه ساخت...
...دل نا باور من...
...جز تو عشقي نشناخت...
Where do I start
از کجا شروع کنم ؟
With her first hello
با اولین سلامش
She gave a meaning to this empty world of mine
معنای جدیدی به جهان پوچ من داد
There will never be another love , another time
که در آن هیچ تکرار و علاقه دیگری نبود
She came into my life and made the living fine
او به زندگی من پا گذاشت و آن را شیرین کردShe fills my heart
او قلب مرا پر کرد ...
With very special things
او قلب مرا با چیزهای خاص پر کرد
With angle songs , with wild imaginings
با آواز فرشته ها , با تصوراتی حاصل از اشتیاق و علاقه زیاد
She fills my soul with so much love
و روح مرا با انبوهی از عشق پر کرد
That anywhere I go , I am never lonely with her along
برای همین هر کجا که بروم تنها نخواهم ماندWho can be lonely
با وجود همراهی او چه کسی تنها خواهد ماند ؟!
I reach for her hand It is always there
و هر وقت در جستجوی دستان او باشم او در کنار من است
How long does it last
چه مدت ممکن است از این عشق گذشته باشد ؟
Can love be measured by the hours in a day
آیا می توان عشق را اندازه ساعات روز اندازه گرفت ؟
I have no answer now But this much I can say
آن هم اکنون هیچ جوابی ندارم اما همین قدر می توانم بگویم که ...
I know I will need her till the stars all burn away
می دانم به او احتیاج دارم تا زمانی که ستاره ها می درخشند
And she will be there
و او آنجاس!

درد و دلهای یک سوسک غمگین با خدا
گفت
: کسی دوستم ندارد . می دانی که چه قدر سخت است ، این که کسی دوستت نداشته
باشد ؟ تو برای دوست داشتن بود که جهان را ساختی . حتی تو هم بدون دوست
داشتن … خدا هیچ نگفت .
گفت : به پاهایم نگاه کن ! ببین چقدر چندش
آور است . چشم ها را آزار می دهم . دنیا را کثیف می کنم . آدم هایت از من
می ترسند . مرا می کشند . برای این که زشتم . زشتی جرم من است . خدا هیچ
نگفت . گفت : این دنیا فقط مال قشنگ هاست . مال گل ها و پروانه ها . مال
قاصدک ها . مال من نیست .
خدا گفت : چرا ، مال تو هم هست . خدا گفت :
دوست داشتن یک گل ، دوست داشتن یک پروانه یا قاصدک کار چندانی نیست . اما
دوست داشتن یک سوسک ، دوست داشتن " تو " کاری دشوار است . دوست داشتن ،
کاری ست آموختنی و همه کس ، رنج آموختن را نمی برد . ببخش ، کسی را که تو
را دوست ندارد ، زیرا که هنوز مومن نیست ، زیرا که هنوز دوست داشتن را
نیاموخته ، او ابتدای راه است . مومن دوست می دارد . همه را دوست می دارد
. زیرا همه از من است و من زیبایم ، چشم های مومن جز زیبا نمی بیند . زشتی
در چشم هاست . در این دایره ، هر چه که هست ، نیسلامحت .
آن که بین
آفریده های من خط کشید شیطان بود . شیطان مسئول فاصله هاست . حالا قشنگ
کوچکم ! نزدیک تر بیا و غمگین نباش . قشنگ کوچک نزد خدا رفت و دیگر هیچ
گاه نیندیشید که نازیباست.
قبل از اینکه به کسی بگی : ” دوستت دارم …”
خوب فکراتو بکن…
چون شاید چراغی رو تو دلش روشن کنی…
که خاموش کردنش به خاموش شدن اون بیانجامه...
نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن
ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد …
کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد …
کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم
و دردهایم را به گوش تو میرساندم… بدون تو عاشقی برایم عذاب است
میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم…
کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم…
میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود
میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت …
امشب بغض تنهایی من دوباره می شکند … چشمانم
بس که باریده دیگر حتی تحمل نور مهتاب را ندارد …
آخ که چقدر تنهایم … دل بیچاره ام بس که سنگ صبورم
بوده خرد شده و انگشتانم بس که برایت نوشته خسته
شده است …
رو به روی آینه نشسته ام آیا این منم ؟ شکسته …. پیر
تنها…. تو با من چه کردی ؟ شاید این آخری زمزمه های
دلتنگی ام باشد و دیگر هیچ نخواهم گفت ….
اما منتظرم انتظار دیدن دوباره ی تو برای من زندگی
دوباره ای است … پس برگرد … عاشقانه برگرد
برای همیشه برگرد…
هرگزلحظات با تو بودن را از یاد نخواهم برد .هرگز لبخند های ملیح وبی ریایت
را از یاد نخواهم برد.لحظات در گذر است ودقیقه دقیقه های ساعت برایمان مهم
است زیرا که دیگر تکرار نمیشوند شاید روزگاری یادمان آری که دیگر هیچ
نشانی از ما نباشد اما برگه ها بیانگوی دوستی بین ماست .بدان که هرگز
ازخاطرم نمی روی وبا تو بودن برایم لذت بخش است .
اینک تو را به خدای زیبایی ها میسپارم
روزها ازپی هم میگذرند ونشانی از خود باقی نمی گذارند
ولی ای تنهاترین رویای عشق هیچ چیز خیال تورا از من جدا نمی کند
به تو نرسیدم، اما خیلی چیزارو یاد گرفتم…
یاد گرفتم به خاطر کسی که دوستش دارم باید دروغ بگم.
یاد گرفتم هیچکس ارزش شکوندن غرورم رو نداره.
یاد گرفتم توی زندگی برای اون که بفهمم چقدر دوستم داره هر روز به یه بهانه ای دلشو بشکونم.
یاد گرفتم گریه ی هیچکس رو باور نکنم.
یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم.
یاد گرفتم دم از عاشقی بزنم ولی اما از کجا بگم از کی بگم…
می خوام همین جا دلمو بشکونم خوردش کنم تا دیگه عاشق نشه.
تا دیگه کسی رو دوست نداشته باشه.
توی این زمونه کسی نباید احساس تورو بدونه وگرنه اون تورو می شکونه.
می خوام بشم همون آدم قبل کسی که از سنگ بود و دو رو برش دیواری از سکوت و بی تفاوتی…
می خوام تنها باشم…
نفرین به تو ای غریبه
به تو که روزی اشنا ترین لحظه هایم بودی!
سکوت خسته و قلب شکسته ام را ببین با من چه کردی؟
ایا تاوان عاشق شدن و عاشق بودن این است؟!
اگر چنین است پس نفرین بر عشق…
روزگار تنها شدنم را در جاده ی انتظار می گذرانم
نفرین به تو ای غریبه…
باز میان شقایق های سرخ گم خواهم شد
میروم تا شاید این بار غریقی را با خیلی از امواج
محبت به سوی ساحل مهربانیم بکشانم
چیزی بگو چیزی نخواهم گفت
سکوت های سر به زیر از کودکی با من است
و من این بار میخواهم عاقلانه ببینم نه عاشقانه…
زیباترین غروب: غروب عاشقان
زیباترین سنگ: دل یار
زیباترین مایع: اشک
زیباترین ناله: آه
زیباترین دف: قلب تو
زیباترین کلام :دوستت دارم . . .
.
.
.
دوستت دارم به اندازه ی پلک هایی که در زمان خیال پردازی هایم
زدم و چه بسیار خیالاتی که در ذهن پروراندم . . .
.
.
.
این دلاویزترین حرف جهان را، همه وقت،
نه به یک بار و به ده بار، که صد بار بگو !
« دوستم داری » ؟ را از من بسیار بپرس !
« دوستت دارم » را با من بسیار بگو !
فریدون مشیری
.
.
.
واژه ی دوستت دارم برای عظمت و شکوه قلب مهربانت
چقدر بی رنگ است وقتی تو سرچشمه ی تمام خوبی ها هستی . . .
.
.
.
گفتی ” دوستت دارم ” حسودی ام شد !
حتی زیبا ترین دروغ سیزده را هم تو گفتی !
.
.
.
نه نرو ، صبر کن ، قرارمان این نبود ، باید سکه بیاندازیم
اگر شیر آمد تردید نکن که دوستت دارم
اگر خط آمد مطمئن باش که دوستت دارم
صبر کن سکه بیاندازیم ، اگر دوستت نداشتم آن وقت برو . . .
.
.
.
معما ! :
میدونی کی بیشتر از همه دوستت داره !؟
راهنمایی ! :
بالای صفحه اسمش رو نوشته !
.
.
.
اگه بعضی وقتها نمیشنوی دوستت دارم
به خاطر سایلنت دلمه ، نه اینکه معرفتم کمه !
.
.
.
گفتی دوستم داری به اندازه قطرات بارانی که بر روی صورتت میریزد
و من هم دوستت دارم بدون توجه به چتری که روی سرت گرفتی . . .
.
.
.
دوستت دارم ، بیشتر از خودم ، کمتر از خدایم
چون عاشق توام و محتاج خدایم . . .
.
.
.
چی میشد توهم منو دوستم میداشتی نازنین/جای گریه رولبام خنده میکاشتی نازنین
حالا که قهری باهام ولی بدون دوستت دارم / طاقت قهر ندارم پس آشتی آشتی نازنین . . .
.
.
.
قابل توجه !
بسیاری از «من هم دوستت دارم» ها
نتیجه رودربایستی ای هستند که «دوستت دارم» ها
ایجاد می کنند ، جدی نگیرید !
.
.
.
تنها این کوه است که اگر به او بگویی دوستت دارم
او نیز بلند فریاد می زند: دوستت دارم دارم دارم . . .
.
.
.
در را باز کن خبری دارم ، قلبم را بشکاف نامه ای دارم ، نامه را باز کن ، دوستت دارم . . .
.
.
.
یه دارو تو دنیا هست که بیشتر آدمای مریض رو خوب میکنه
نام دارو : “دوست دارم “
فقط می شود از داروخانه های محبت تهیه کرد !
.
.
.
خوبیم بدیم حالا از همه چی بگذریم ، دوست دارم از شما نمیشه بگذریم . . .
.
.
.
از حقیقت های تلخ خسته ام …
یک دروغ شیرین بگو
بگو دوستت دارم
.
.
.
نمیدونم چون عزیزی دوستت دارم یا چون دوستت دارم عزیزی !؟
.
.
.
از چهار راه قلبم عبور کردی و هیچ به چراغ قلبم توجه نکردی
اما بدان پلیس قلبم تو را تعقیب خواهد کرد
و برگه ی دوستت دارم را زیر برف پاکن دلت خواهد گذاشت !
.
.
.
هر گاه قادر به شمردن قطرات باران شدی ، خواهی دانست که چقدر دوستت دارم . . .
.
.
.
به اندازه ی تمام بوسه های بی پاسخی که ماهی به دریا میزنه
دوستت دارم . . .
.
.
.
( نوشتم دوستت دارم ، پرانتز را نبستم ، بگذار این حقیقت تا ابد جریان بیابد . . .
.
.
.
آدما خیلی نمیتونن از هم دور باشن ، بالاخره یه چیزی جا میمونه که مجبورن برگردن
سعی نکن از من دورشی . . . دلت اینجاست و یکی دوستت داره . . .
.
.
.
با تو از نابترین لحظه سخن خواهم گفت
دوستت خواهم داشت
هیچ میدانی چیست ؟
لحظه ای نیست که در خاطر من یاد تو نیست . . .
.
.
.
عاشقانه دوستت خواهم داشت بی آنکه بخواهم دوستم داشته باشی
و عاشقانه در غمت خواهم مرد بی آنکه بخواهم در مرگم اشک بریزی . . .
.
.
.
آرام بخوان چون آهسته نوشتم ، بی پروا بخوان چون از خود نوشتم
نزدیک کسی نخوان چون تنها نوشتم و از دل بخوان چون با دل نوشتم دوستت دارم . . .
.
.
.
تو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن
از اینکه من دوست دارم ، حتی یه لحظه شک نکن
.
.
.
پا برهنه دوست دارم که نگی یه ریگی توکفشته !!!
.
.
.
دوست دارم از ته دل ٬ دلی که پر پر میزنه / دلی که ساز عشقتو از همه بهتر میزنه
دوست دارم حتی اگه یه شب به خواب من نیای / عاشقتم مثل همه حتی اگه منو نخوای
.
.
.
امشب شب آخریه که مزاحم دلت شدم / خورشید فردا مال تو ٬ ببخش که عاشقت شدم
بدرقه لازم ندارم ٬ میرم ای عزیزترین / نزار بمونه زیر پا ٬ قلبمو بردار از زمین
دوست دارم برای تو فقط یه حرف ساده بود / غافل از اینکه دل من منتظر اشاره بود

هم رنگ تمام آرزوهای منی/ غارتگرجان ومال و دنیای منی
بی تونفس کشیدنم ممکن نیست/ساده بگویم که همه دنیای منی . . .
.
.
.
هیچ میدانی؟
جای “عزیزم غصه نخور” های تو را
دیازپام گرفته است . . .
.
.
.
اگر خوبان عالم جمع باشند / یقینا نزد من ، تو بهترینی
اگر از خوبترها حلقه سازند / تو در آن حلقه ، می دانم نگینی . . .
.
.
.
اگر دوستم داری بلند فریاد بزن حتی اگرنشنوم باورت می کنم عشقم . . .
.
.
.
گاهی فرار می کنم
از فکر کردن به تو
مثل رد کردن آهنگی که
خیلی دوستش دارم . . .
.
.
.
تمام قندهای توی دلم را آب کردم برای تو
تویی که چایت را همیشه تلخ می خوری . . .
.
.
.
نیمه گـُمشده ام نیستی که بـا نیمه ی دیگــر به جُستجویت برخیزم
تو… تمام گُمشده منی . . .
.
.
.
غمگینم ، مثل پیرزنی که آخرین سرباز برگشته از جنگ ، پسرش نیست . . .
.
.
.
تو نیامده بودی که جای خالیت را پر کنی
آمده بودی ببینی من با جای خالیت چه می کنم . . .
.
.
.
دیگر فرصتی برای پیامک نیست ، دست واژه ها را می گیرم و به دیدنت می آیم
دلتنگیت در هیچ پیامی نمی گنجد . . .
.
.
.
پروردگارا ، آرامش را همچون دانه های برف ، آرام و بیصدا
به سرزمین قلب کسانیکه برایم عزیزند ، بباران . . .
.
.
.
دوستت دارم ، رازیست که در میان حنجره ام دق میکند ، وقتی که نیستی . . .
.
.
.
به جان چشمانت قسم
اینبار آنچنان رفتنی ام …
که ، کاسه های آب را هم قسم دهی
نه آن روزها باز میگردند و نه من . . .
.
.
.
همه ی بغض من
تقدیم غرورت باد!
غروری که
لذت دریا را به چشمانت حرام کرد . . .
.
.
.
نفسم ، تو در شمالی و من در جنوب
کاش دستی نقشه را از میانه تا کند . . .
.
.
.
وقتی کسی رو دوست داری ، این یه چیزه !
وقتی کسی تو رو دوست داره ، این یه چیز دیگه !
اما وقتی کسی رو دوست داری که تو رو دوست داره
این یعنی همه چیز !
.
.
.
محصولها را که برداشت میکنند ، بیچاره مترسکها که فراموش میشوند . . .
.
.
.
کاش میدونستی مهم تر از دلم اعتمادم بود که شکستی . . .
.
.
.
گاهی هیچ کس را نداشته باشی بهتر است
داشتن ِ بعضی ها تنهاترت می کند . . .
.
.
.
پرسیدند : دوستش داری ؟
گفتم : دنیای من است
گفتند : دوستت دارد ؟
گفتم : تنها سوال من است
خــــدایــا دیـدی؟؟!!!
کلی بـــــــاران فرستادی...
تـــا این لکه هـــا را از دلـــم بشویـــی...
من کـــه گفته بـــودم لکه نیست...
زخــــــــــــــــــــــم است، زخـــــم ...
وااااااااااااااااااااااای سلام بچه ها ممنون که اومدین ![]() گل من تولد تو تولد منه، من تمام طول سال بیدار مانده ام ![]() که مبادا روز تولد تو تمام شود، و من در خواب بمانم و نتوانم به تو بگویم تولدمون مبارک ![]() من واسه تولد یه کیک گرفتم بیاین بخوریم ![]() واااااااااااااااااااااااااااای به شما نرسید ببخشید هه شکلات تو جیبم داشتم اینم واسه شما ![]() اینم از گروه موسیقی ![]() واااااااااااااااااااااای ببینید نی نی کوچولوی خودم چه فضوله ![]() ![]() تولدتو از ته ته دلم بهت تبریک میگم![]() حالا دوبس دوبس خوشگلا باید برقصن خوشگلا باید برقصن ![]() اینم خودم ![]() اوه اوه بچه ها ساکت نینی کوچولوم داره گریه میکنه ![]() خب دیگه کادوهاتونو بدین برید خونه هاتون ![]() اینم هدیه ی ناقابل خودم ![]() معذرت میخوام نتونستم بهتر از این برات جشن بگیرم آخه تو لیاقتت خیلی بیشتر از ایناس خیلی دوست دارم گلم تولدت مبارک |
بیش از این سوی نگاهت نتوانم نگریست
اهتزاز ابدیت را
یارای تماشایم نیست…
کاش می گفتی چیست
آنچه از چشم تو
تا عمق وجودم
جاریست…
گرچه عمریست غریبانه فراموش توام
باز مشتاق تو و گرمی آغوش توام
باورم نیست که بیگانه شدی با من و من
همچو یک خاطره کهنه فراموش توام
شانه بر زلف سیاهت چو زنی یاد من آر
که چنان زلف تو آویخته بر دوش توام
نیستی تا که بگویم به تو ای مایه ناز
تشنه بوسه ای از آن دو لب نوش توام
حسرتی گر به دلم هست همان دیدن توست
من پرستوی خزان دیده و خواموش توام
دوستت دارم پریشان، شانه میخواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیرم، دانه میخواهی چه کار؟
شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن
گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟
ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯽ ﮔــــــﻮﯾﯽ ﺗﺎ
ﻣﻦ ﺧﻮﺷــــــحالﺷﻮﻡ!
ﻭ ﻣﻦ ﺍﺣﻤــــــﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ…
ﺗﺎ ﺗو ﺩﻟﮕﯿــــــﺭ ﻧﺸﻮی
شبی بود و بهاری ، در من آویخت
چه آتش ها ، چه آتش ها برانگیخت
فرو خواندم به گوشش قصه ی خویش
چو باران بهاری اشک می ریخت
برای شنیدن صدایی که دوستش میداری همین لحظه هم بسیار دیر است
افسوس خواهی خورد زمانی را که آن سوی سیم ها کسی بی احساس میگوید
برقراری ارتباط با مشترک مورد نظر مقدور نمی باشد

لاف عـشق و عـاشقی را وه چه آسان می زنیم
خــود خـزانـیـم و دم از شــوق ِ بـهاران می زنیم
بر زبان جاری همه مهر است و عهد است و وفا
لـیـک جـمـلـه در عمل خنجر بـه یـاران می زنیم…
عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من
شب هجران نکند قصد دل آزاری من
روزگاری که جنون رونق بازارم بود
تو نبودی که بیایی به خریداری من
انرا که جفا جوست نمی باید خواست
سنگین دل و بد خوست نمی باید خواست
ما را از تو غیر از تو تمنایی نیست
از دوست به جز دوستی نمی بایست خواست…
دست عشق از دامن دل دور باد !
می توان آیا به دل دستور داد ؟
می توان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود : ایست !
باد را فرمود باید ایستاد ؟
گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است؟
گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است
گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت
گفتا نشان چه پرسی؟ آن کوی بی نشان است!