بهانه میتراشی و مرا عذاب میدهی / به روح بی قرار من تو اضطراب میدهی
دلم پر از گلایه ها ، تنم اسیر درد و خون / ولی تو قهر با دلم برای لحظه ی مکن
.
.
.
دلم درد میکند ، انگار خام بودند خیالهایی که به خوردم داده بودی
.
.
.
کاش نامت را با خط بریل مینوشتند ، صدا کردنت کافی نیست

شکوه اسم تو را باید لمس کرد !
.
.
.
آدم بدون دوست ، چون کتاب بدون جلد است !
.
.
.
سفری به دور دنیاست ، وقتی دستانم تا انتها ، رویت را نوازش می کنند
.
.
.
انسانهای خوب همانند گلهای قالیند
نه انتظار باران را دارند و نه دلهره ی چیده شدن ، دائمی اند !
لبریز غزل بیا همی آهسته / چون آیه بخوان مرا کمی آهسته

آهسته مرا رها بکن از سر عشق / تا در تو رها شوم دمی آهسته . . .

.

.

آن نازنین کجاست که یادم نمیکند / صد غم به سینه دارم و شادم نمیکند


هم رنگ تمام آرزوهای منی/ غارتگرجان ومال و دنیای منی

بی تونفس کشیدنم ممکن نیست/ساده بگویم که همه دنیای منی . . .
.
.
.
هیچ میدانی ؟

جای “عزیزم غصه نخور” های تو را

دیازپام گرفته است . . .
.
.
.
اگر خوبان عالم جمع باشند / یقینا نزد من ، تو بهترینی

اگر از خوبترها حلقه سازند / تو در آن حلقه ، میدانم نگینی . . .
  چه رابطه مرموزی است

میان پیداترین زخم و پنهانترین راز . . .

.

.

.

این بار مبلغ قبض موبایلم خیلی کم شده بود

اما اصلا خوشحال نشدم

 هشتصد هزار و ششصد

عددی که تنهایی ام را به رخم  می کشید . . .

.

.

.

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

وقت است که یک چندی در خانه ی ما آیی

در خانه ی ما آمد ،‌ آن پادشه خوبان

آن پادشه خوبان ‌; داد از غم تنهایی . . .