رفتن ات بغضی ست...
در گلوی شعر ...!!!
که با اشک هیچ شاعری باز نمی شود...!!!

رفیق لحظه های من ...
دلم برای عاشقانه هایم سخت تنگ ست ...
میان کدامین سطرشان گم ات کرده ام !!
که هرچه می نویسم پیدا نمی شوی...؟

تو را به جان چشمانت قسم انصاف داشته باش ...
عاشقانه نوشتن ُ غم میخواهد ....
اینگونه که مرا درگیر خود کرده ای ...!!!
دیوانه ترم میکنی ....
میشود برگردی ...؟؟؟
برگرد ... تو را به چشمانت قسم برگرد تا جان نداده ام ....

با یکی از این همین ها بود که عاشق شدیم !!
شعرهایی ...
که دیگر تو را به من پس نمی دهند...
پس میروم ؛ و تا بازگشتن ات ...!!!
عاشقـــانه تعطیل...!!!
+ نوشته شده در ساعت توسط صـــدف
|